محمدحسین ملایی شعرمن برای شاهین نجفی.من متولد 1376/2/31هستم .ودررشته بهیاری درس میخونم.
من میمانم میخوانم به یادتو تویی که ساتور رامیخوانی به سوی خود، خدایی که باقتل میخواند مردم رابه سوی خود،ولی تو بمان وبخوان برای آزادی،آزادی من وما راهی برای بیرون امدن ازاین چاه،تویی که میدانی دردچیست،زجرچیست، منی که نمیدانم خداهست یانیست!توروشن کن برایم این مرگ را، تابسازم من این رنگ را، رنگ زیبای انسانیت،همراه باویژگی وماهیت، بخوان وبشکن تابو رابریز خدو رابه صورتش تابداندکه کاراورتش چه بوده وهست که بکارت انسانیت رابه عقب زده که مردم ساده راکلک زده مردمی که نمیدانند کیست که ریده این دردهاراوساخته این درهارا برای قفسی فولادی برای مردمی توخالی .واما من که ازاین مردمم نمیدانم که چه بایدبکنم ،بمانم وبستانم این پرده رابرایشان پرده ی بی پروایی را که خودبین تار وپود ان سردرگم اند ،بازهم میگویم تویی که میتوانی بخوانی بخوان برای انسانیت برای زندگی بی اهانت
درباره ما
شعرمن برای شاهین
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت